کد مطلب:94527 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

خطبه 110-در نکوهش دنیا












[صفحه 288]

چه نكبت روست این دنیای ناپایدار، و چه راست و نكوست وعده حق به رستاخیز، برای آن سرای پایدار پس از حمد و ثنای خدای یگانه، و درود بر رسول فرزانه، شما را به بیزاری از این زمانه آگاه میكنم. زیرا كه دنیا در چشم عاشقانش شیرین و در زیر گام خواهانش، سرسبز و خرم است. این خاك ناپایدار در دستار نیازها و بیهودگی ها پیچیده شده و با كالاهای بی دوامش دل از دوستانش میبرد و به زیورهای بی بها و فریبنده اش، در جان حیرت زده آدمیان، بذر فریبنده شادی می پراكند گوشه و كنارش به پیرایه آرزوهای خام آرایش شده. نه شور و نشاطش را دوامی است و نه تشویش از اندوهش را آسودگی و انجامی. از اینرو بسی وسوسه گر و زیان آور است این خانه، سرائی است فانی و جائی است رنگارنگ و گونه گون. كیفیت حال دنیا به مانند شكم خواره ایست حریص كه همه را هلاك كرده و بكام خود كشد. آنزمان كه خواهان و عاشقانش در آن به آرزوها و نیازهای خود رسند، می بینند كه دنیا نسبت به آنچه بوده تغییری نیافته و همانگونه است كه خداوند سبحان وصفش نموده است هیچكس از این گیتی، مسرور و شادمان نشده، مگر آنكه از پی شادیش، اندوهی اشگزا و بغضی گلوگیر، نهال شادمانیش را در اندوه نشاند

ه و در برابر، لذاتش را به كسی برایگان نبخشد، مگر اینكه سایه گناه و زشتی هایش، آن مسرت و خوشحالی را در خود گرفته باشد هیچ باران سیل آسائی او را تر نكند، مگر اینكه ابر بلا پیاپی بر سرش ببارد. از اینرو سزاست كه بامدادان، دنیا با او بر سر لطف و یاری باشد و شبانگاه، برایش دشمنی ناشناس اگر روئی از آن دلنشین و شیرین باشد، روی دیگرش بسی زشت و تلخ است. هیچكس از خوبیش به مراد دل نرسد، مگر اینكه رنج بی درنگش را در دنبال ببیند. و كسی در دامان آرامشش شبی نخوابد، جز آنكه سپیده دم، خود را در بستر هول و هراس بیابد افسونگر و فریبكاری است كه آشنا و ناآشنا، كوچك و بزرگ، دانا و نادان را میفریبد و رحمی به دل ندارد. خاك ناپایداری است كه جملگی را نابود میكند. در هیچیك از زر و زیورهایش خیر و خوبی نیست، مگر در تقوی و پرهیزكاریش آنكس كه به قدر توش این سرا، از گیتی بهره برگیرد، از جزای روز قیامتش در ایمن است و هر كه از آن بسیار اندوزد، چیزهائی را اندوخته كه باعث حلاكتش شود و جملگی در همین دنیا، روی از او برتابند و تنهایش گذارند چه بسیارند كسانی كه بدنیا دل بستند و دنیا آنان را در بند درد گرفتار كرد. و نیز چه فراوانند آنانكه به دنیا ای

مان آوردند و اطمینان كردند و دنیا بخاك هلاكشان افكند كم نیستند كسانیكه بزرگ و صاحب جاه و جلالی بودند و گیتی آنان را كوچك و بی مقدار كرد و نیز چه بسیارند آدمیانی كه در كمال نخوت و خودخواهی، دنیا آنان را بخاك زاری و خواری افكنده است ریاست و سلطنت در این دنیا، بمانند عروس بوالهوسی است كه هر دم در آغوشی تن میساید و اطوار میریزد. خوشی آن با ناخوشی و كدورت همراه است و شرینیش، پیوسته با تلخی و ناگواری آمیخته طعامش بسی زهرآلوده و كشنده است و رشته های دلبستگیش، همچون ریسمانهای پوسیده، سست و بی دوام. تندرستانش پیوسته با احوالی بیمارگون دست بگریبانند و زندگانش در كام مرگ و نیستی گرفتارند. حكمرانش در نافرمانی اسیر است و فرمانروایسش زیر دست و ذلیل مال و منالش نكبت بار و خانه های هولناكش غارت زده و خانه نشینانش پیوسته حیران و سرگردانند

[صفحه 290]

مگر نه آنست كه شما در همان خانه و مسكن پیشینیان خود زندگی میكنید؟ آنانكه عمرشان از شما درازتر و آثار و نشانه هایشان پاینده تر و آرزوهایشان بیشتر و جمعیت شان فزونتر و لشگریانشان انبوه تر از شما بود. كسانیكه دنیا را همانگونه كه بود پرستیدند و تا توانستند برای خویش اندوخته دنیائی برگزیدند و سرانجام بی آنكه توشه ای، برای روز جاوید خود برگیرند و یا مركبی كه بر آن راه راستی به پیمایند، در همین دنیا و در دل همین خاك، آرمیدند و بدین ترتیب، در حقیقت از این گیتی كوچ كردند آیا كسی شما را خبر داده كه، جهان درباره آنان روی لطفی و چشم خطاپوشی نشان داده است؟ و یا كسی را خونبها و گروگانی برای آنان قرار داده؟ و یا اینكه دنیا از سر مهر با آنان كمكی كرده است؟ دریغا كه هرگز چنین نبوده و نیست! بلكه دنیا، زیربنای زندگانی آنان را با ناملایمات و مصائب دردناك خود، سست و متزلزل كرده و روی و مویشان را به خاك مالیده و زیر سم ستوران، لگدكوبشان نموده است. تنها یاری و مساعدت دنیا این بوده كه، رویدادهای سخت روزگار را بر فرقشان كوفته و در یكدم تار و مارشان كرده است پس شما دیدید كه این جهان آشنا، چگونه كسانی را كه به او نزدیك شد

ند، ناشناس و بیگانه گرفت و با این حقایق روشن، باز دیدید كه آنان با این بیگانه، چگونه پیمان بستند و نیز شما تماشاگر سرانجامشان بودید كه چگونه به قهر سخت دنیا گرفتار شدند و از این سرای فانی كوچ كردند. آیا از این گیتی جز گرسنگی، توشه ای و غیر از تنگنای گور، خانه ای، و جز تاریكی، فروغی نصیب آنان شد؟ خدا گواه است كه هرگز! هرگز! پس با اینحال آیا چنین دنیای ناپایدار و قهرآمیزی را برای خود برگزیده اید و دل در آن بسته اید؟ بخاطر چنین دنیای بی مقداری، اینهمه حریصانه، نكبتش را بجان میخرید؟ وای كه چه بد سرائی است این دنیا، بخصوص برای آنانكه به آن بدبین نباشند و در این دو روزه عمر از بیم افسونش نهراسند و حذر نكنند با آنكه شما به این حقیقت نیك آگاهید، اما هوشیار باشید كه شما از این جهان كوچ میكنید و از خاكش رحل اقامت برمی گیرید و میگذرید. از آنانكه میگفتند: كیست كه بتواند با ما كوس قدرت و شوكت زند! پند بگیرید. همه آنان با تمام قدرت و اقتدارشان با ناتوانی بسیار، پیكران بی جان شدند و بر فراز مركبی چوبین، بسوی گورشان بردند و مهمان خاكشان كردند! اما هرگز در این گیتی، چابك سوار و مهمانی واقعی نبودند، زیرا كه در این كار اراده ا

ی از خود نداشتند. برای آنان، از آغوش زمین گوری و از خاكش كفنی و از پوسیده استخوانهای مردگان پیشین، همسایه و همخانه ای برگزیدند همسایه ای كه هر چند به بانگ بلندش بخواند پاسخی نمی شنود و ستمی را از خود دور نمی سازد و غم ناله های مویه ساز دیگران، در حال و وضع او كوچكترین اثری ندارد ریزش باران، كه طراوت آفرین است دیگر آنان را شاد نكند. اسیر وضع خویشند و غمی از دار و ندار دنیا ندارند و با همه كثرتشان با هم همسایه اند و خانه هم را ندیده اند و تنهای تنها مانده اند. همخانه اند و توان رفتن و دیدار یكدیگر را ندارند. با هم خویشند و اظهار بیگانگی میكنند بردبارانی هستند كه زنگار كینه از دلشان رفته. نادانند و از درد و اندوه نادانی آنان، كسی باك ندارد و دیگر به یاریشان و همراهیشان، امیدی نیست آنان به روی زمین زندگی كردن را به مرگ در زیر خاك، و فراخی گیتی را به تنگی گور تبدیل كردند و با یاران و خویشان بودن را، به عزلت نشینی و تنهائی، و روشنی را به تاریكی مبدل ساختند. همانگونه كه عریان از خاك بوجود آمدند، برهنه به درونش خزیدند و سرانجام با كوله بار كردار خویش، از این دنیای فانی به سراب جاوید و باقی روی آوردند. درست بدانگونه

كه خدای بزرگ در كتاب عظیم قرآن كریم فرموده: همانگونه كه در آغاز، خلق را پدید آوردیم، آنان را باز گردانیم، و این وعده حتمی قطعی است و چنان خواهیم كرد


صفحه 288، 290.